تئوری تغییر[1]، فرآیند شکل­گیری تاثیر اجتماعی مورد نظر در طی یک مداخله یا سرمایه­گذاری توسط سازمان را نشان می­دهد. در یک مدل منطقی، ارتباط بین ورودی، فعالیت، خروجی، نتیجه و نهایتا تاثیر به عنوان 5 جزء اصلی تئوری تغییر مشخص می­شود. مطابق تعریف، تاثیر به تغییر رخ داده در اجتماع­ها و سیستم­ها اطلاق می­شود.

جدول 1 اجزای اصلی در تئوری تغییر

  ورودی فعالیت خروجی نتیجه تاثیر
تعریف منابع سرمایه ­گذاری شده در فعالیت (سرمایه انسانی و مالی) اقدامات مشخص سرمایه­پذیر تولیدات ملموس حاصل از فعالیت تغییرات ناشی از فعالیت تغییرات گسترده ناشی از فعالیت در اجتماع یا سیستم
کاربرد/مثال میزان سرمایه، تعداد نیروی انسانی و غیره. توسعه و اجرای برنامه­ها، ساختن زیرساخت­های جدید و غیره. اقدامات یا شرایط قابل اندازه­گیری که پیشرفت را در مقابل انجام فعالیت­های مشخص اندازه­گیری می­کند. مانند تعداد افرادی که محصول به دست آن­ها رسیده است. اقدامات یا شرایط قابل اندازه­گیری که پیشرفت به سمت نتیجه مشخصی را نشان می­دهد. مانند افزایش دسترسی به آموزش. تاثیرات روی جمعیت هدف گسترده­تر، مانند کاهش فقر و افزایش نرخ باسوادی.

سرمایه­­گذاران به ویژه هنگام ارتباط با ذی­نفعان خارجی، بهتر است که از چارچوب مدل منطقی برای اندازه­گیری تاثیر استفاده کنند. این چارچوب با مشخص کردن مسیر سرمایه­گذاری برای تاثیر اجتماعی، می­تواند در کنار سایر ابزارهای اندازه­گیری تاثیر اجتماعی، ابزار سودمندی برای سرمایه­گذاران ایجاد کند. برخی از کاربردهای مدل منطقی به شرح زیر است:

  • چارچوب مدل منطقی به سرمایه­گذار کمک می­کند تا با فهم مسیر و نقشه راه تاثیرگذاری اجتماعی و استخراج فروض تئوری تغییر برای دستیابی به تاثیر اجتماعی، با کارآفرینان تعامل هدفمند و موثری داشته باشد. سرمایه­گذار می­تواند با بهره گرفتن از این چارچوب، فروض مختلف را ارزیابی و در صورت کمرنگ بودن رابطه علیت، به انجام آزمایش و مطالعه پژوهش­های پیشین برای رد یا تایید فروض دستیابی به نتیجه و تاثیر بپردازد.
  • از آنجایی که مدل منطقی، مسیر حرکت منابع تا نتایج را نشان می­دهد؛ سرمایه­گذار می­تواند براساس آن با کارآفرین در مورد هدف­گذاری خروجی و نتایج بحث کند. همچنین می­توان در این چارچوب، محدودیت­های مربوط به منابع در دسترس را بررسی کرد.
  • چارچوب مدل منطقی برای شناسایی داده­های مورد نیاز برای جمع­آوری و همچنین تعریف KPIهای سرمایه­ گذاری برای رصدشان در طول دوره سرمایه­گذاری بسیار سودمند است.
  • با استفاده از نقشه خروجی­ها و نتایج، می­توان اهدافی را شناسایی کرد که با استفاده از آن­ها سیستم­های تشویقی طراحی شوند (به عنوان مثال مشوق­هایی برای مدیران پرتفو در مسیر دستیابی به تاثیر اجتماعی). همچنین برای تعیین نقاط عطف[2] براساس اهداف تاثیر اجتماعی کاربرد دارد.

مدل منطقی در سطوح مختلفی کاربرد دارد. این سطوح مختلف با طبقه­بندی در دو بعد مشخص می­شوند. بعد اول مربوط به پیچیدگی تئوری تغییر مداخله[3] و بیان کننده شفافیت رابطه علت و معلولی در رسیدن به تاثیر اجتماعی است و بعد دوم پیچیدگی استراتژی عملیاتی[4] است که مشخص می­کند یک مداخله­ی کاملا مشخص در حال انجام است یا یک مداخله­­ی پیچیده با تعداد متنوعی عملیات. براین اساس سطوح مناسب اندازه­گیری در مدل منطقی به شیوه زیر تقسیم­بندی می­گردند:

  • نتایج نهادی[5]: جایی که سازمان وظیفه متمرکز دارد (استراتژی عملیاتی متمرکز) اما تاثیر اغلب توسط شبکه بدست می­آید (تئوری تغییر پیچیده)؛ اندازه­گیری خروجی­ها و نتایج واسطه­ای در این حالت مناسب است.
  • نتایج اکوسیستم[6]: جایی که هدف سازمان تغییرات سیستمی است (استراتژی عملیاتی پیچیده) و تاثیرات آن از طریق مشارکت طیف­های مختلف حاصل می­شود (پیچیدگی تئوری تغییر)؛ اندازه­گیری نتایج و تاثیرات در این سطح مناسب است.
  • نتایج خاص[7]: جایی که خروجی­ها بسیار ملموس است اما تاثیر بلندمدت فراتر از نقش یک سازمان مشخص است (تئوری تغییر متمرکز و استراتژی عملیاتی متمرکز)؛ در این حالت ورودی­ها، فعالیت­ها و خروجی­ها باید اندازه­گیری شوند.
  • نتایج یکپارچه[8]: جایی که سازمان چندین جایگاه را در زنجیره علیت در اختیار دارد (استراتژی عملیاتی پیچیده) و سطح خوبی از کنترل بر خروجی و نتایج را دارد (تئوری تغییر متمرکز)؛ خروجی­ها، نتایج و گاهی اوقات تاثیرات در این سطح اندازه­گیری می­شوند.

شایان ذکر است در حالی که سادگی مدل منطقی تئوری تغییر یک نقطه قوت محسوب می­شود، اما می­تواند منجر به کاهش سطح پیچیدگی تغییرات اجتماعی به یک روند خطی شود. اگرچه برخی از سرمایه­گذاری­ها ممکن است مسیر مشخصی برای تأثیرگذاری داشته باشند، اما کار تغییرات اجتماعی اغلب آشفته و غیرخطی است. در نتیجه، یک مدل منطقی می­تواند اطمینان کاذبی در نحوه تبدیل فعالیت­ها و خروجی­های سرمایه­گذاری به نتایج ایجاد کند.

سرمایه­گذاری خیرخواهانه LGT[9]، به حمایت از سازمان­ها (در مرحله رشد) برای حل یک چالش اجتماعی می­پردازد. LGT از چارچوب مدل منطقی برای تئوری تغییر استفاده می­کند و سلامت جسمی، رفاه اجتماعی، رفاه مادی، بهبود امنیت و بهبود آزادی را به عنوان اهداف خود در نشر دارد. به عنوان مثال جدول زیر، مدل منطقی را نشان می­دهد که LGT برای سرمایه­گذاری در MFK (تولیدکننده مواد غذایی بر پایه بادام زمینی و موسوم به RUF در هائیتی برای کودکان دارای سوءتغذیه) مورد استفاده قرار داده است.

[1] Theory of Change

[2] Milestones

[3] complexity of the intervention’s theory of change

[4] complexity of operational strategy

[5] Institutional results

[6] Ecosystem results

[7] Niche results

[8] Integrated results

[9] LGT Venture Philanthropy