ظهور مفهوم نوآوری اجتماعی برای اولین بار در زیست‌بوم نوآوری ایران، عمدتاً به وسیله کنشگرانی به وقوع پیوست که سابقاً در یکی از موضوعات و حوزه های نوآوری یا اجتماع فعالیت داشته و به نحوی با یکی از ابعاد این مفهوم آشنا می بودند. از طرف دیگر، به صورت هم زمان، کنشگران حوزه اجتماعی نیز به این مفهموم به عنوان یک پدیده خالق ارزش نگریسته و سعی نمودند بدون توجه به جنبه های نوآورانه آن، این مفهوم را در زمینه ها و بسترهای اجتماعی سنتی به شیوه ای شخصی سازی شده به کارگیرند.

همین امر سبب شد که در بدو شکل گیری مفهوم نوآوری اجتماعی در ایران، بسیاری از قالب ها و نگرش های های حاکم بر زیست‌بوم نوآوری و فعالیت‌های اجتماعی غیر نوآورانه، در شکل‌گیری مفهوم نوآوری اجتماعی تاثیر گذارده و سمت و سوی کارکردی و مفهومی آن، بصورت نامطلوبی، به یکی از این دو سمت گرایش پیدا نماید.

فقدان بلوغ مفهومی این موضوع در گستره ی جهانی نیز تا حدی بر این مساله سایه افکند و سبب شد تا تفاسیری جانبگرایانه، و در بسترهای خاص، سبب برداشت های مفهومی ناکاملی یا حتی اغراق آمیز از مساله نوآوری اجتماعی در سایر بافتارها از جمله ایران شود.

از طرفی دیگر بررسی ادبیات این حوزه بیان می‌دارد که مفهوم نوآوری اجتماعی به هیچ وجه نباید به یکی از زیرساخت های تشکیل دهنده پایه آن گرایش پیدا نماید و تا حد ممکن می بایست ابعاد مختلفی از مسائل اجتماعی را مد نظر قرار دهد. بسیاری از پژوهشگران دلیل این موضوع را ضرورت جامع نگری و نگاه چند جانبه به مسائل اجتماعی می دانند و معتقدند که در مواجهه با مسائل اجتماعی با رویکرد نوآوری تا حد ممکن می‌بایستی ذینفعان زیادی را دخیل نموده و مسئله مورد نظر را از نگرش های مختلفی مورد تحلیل قرار داد.  لذا سوءگیری اندیشه ها و چارچوب‌های نظری بنیادین و غیر مجتمع در مواجهه با مسائل اجتماعی چه از منظر زیست بوم نوآوری به صورت مستقل و چه از منظر مسائل اجتماعی می‌تواند سبب آن شود که مسئله مورد رجوع به راحتی با ابزار های نوآورانه و در چارچوب لنز نظریه میان‌رشته‌ای نوآوری اجتماعی قابل بررسی نباشد.

به بیان دیگر،چارچوب نظری نوآوری اجتماعی به نوعی جمع سپاری و استفاده از نگرش های مختلف و حتی متضاد در برخورد با مسائل اجتماعی را می طلبد و معتقد است که یک نگاه یک جانبه نمی ‌تواند راه‌حل درخوری در برخورد با پدیده های پیچیده و چند وجهی جامعه امروز ارائه نماید.

لذا کنشگران نوآوری اجتماعی همواره در صدد آنند تا جوامع بیشتری را با این مفهوم آشنا نموده و از ابعاد مختلف به پدیده های اجتماعی نگاه کنند. تعدد ذی‌نفعان علاوه بر فراهم آوردن نگرش‌های متنوع،  منابع در دسترس این این نهادها و افراد را نیز برای ظهور نوآوری در بستر اجتماع  تجمیع می نماید.

از دیگر مزایای جامعه سازی با هدف استقرار نظام نوآوری اجتماعی می‌توان به آگاهی بخشی و ایجاد شبکه‌هایی اشاره نمود که از دل آنان سایر افراد نیز با این مفهوم آشنا شده و به صورت سلسله مراتبی و آبشاری به جامعه کنشگران حوزه نوآوری اجتماعی ذی نفعان دیگری نیز افزوده می‌شوند.

بررسی تجربه های موفق استقرار نظام نوآوری اجتماعی در جوامع آفریقایی نشان می دهد که علاوه بر چارچوب نظری و فراهم آوردن زیرساخت های مورد نیاز اعم از منابع مالی و توان ارائه راهکارهای مقتضی و مناسب،  تجربه مواجه شدن با جوامع و به نوعی تناسب راه حل ها با نیازهای جوامع از دیگر عواملی است که تحقق نوآوری اجتماعی را تا حد بسیار زیادی تحت تاثیر قرار می دهد.

از این رو کنشگران نوآوری اجتماعی همواره به تجربه و دانش مواجهه با  جوامع به عنوان یک عنصر کلیدی اشاره می نمایند و معتقدند که کنشگران نوآوری پیش از آنکه به طراحی محصول یا خدمت خود در بستر اجتماعی بپردازند بایستی تمامی شاخص ها و معادلات رفتاری و ساختاری جوامع را به دقت بررسی نموده و آنان را در طراحی محصول و خدمت خود در نظر بگیرند.

برگرفته شده از مصاحبه جمعی با برخی فعالان حوزه اجتماعی

فرهاد داران، پژوهشگر نوآوری