دکتر امیرعسگری، دبیرکارگروه ملی فناوری و نوآوری اجتماعی

چرایی نیازما به فهم مشترک، نقاط قوت نوآوری اجتماعی را در راستای فهم اینکه چگونه نوآوری اجتماعی به تغیرات اجتماعی منتج می شود را بازگو می نماید.توسعه نظری مفهوم نوآوری اجتماعی به عنوان یکی از چالش های اساسی حوزه نوآوری اجتماعی در استفاده از توانمندی های این موضوع شناخته می شود. تعریف نوآوری اجتماعی به عنوان شالوده ای از تجربیات اجتماعی همراستا و گاهی متناقض، نوعی چندگانه بودن و میان رشته ای بودن آن را مشخص می نماید. این امر همچنین فرصت مناسبی در راستای فهم روابط مابین نوآوری فناورانه و نوآوری اجتماعی و همچنین بنیان‌های مورد نیاز در راستای توسعه نظری این موضوع در اختیار قرار می دهد.

منظری نوین در حوزه نوآوری

اهمیت موضوع نوآوری اجتماعی با هدف بررسی چالش‌های زیست محیطی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی از اوایل قرن ۲۱ نه تنها در اتحادیه اروپا بلکه به صورت همزمان در بسیاری از کشورهای دنیا برجسته گردید. در همین رابطه اتفاق نظری در حال رشد ما بین اهالی جوامع فناورانه و نوآورانه موجود است که بیان می کند نوآوری های فناورانه به تنهایی نمی‌توانند از پس چالش‌های اقتصادی و اجتماعی جوامع در عصر حاضر برآیند. بررسی جهانی روال تحقق نوآوری اجتماعی در گستره جهانی نشان می‌دهد که رویکردهای بیشماری برای استقرار نظام نوآوری اجتماعی توسط جوامع به کار گرفته شده است و هر یک تا حدود مطلوبی توانسته اند تا یکپارچگی اجتماعی را از طریق بهبود فرایند آموزش، کاهش فقر، الگوهای پایدار مصرف و تولید و همچنین تغییرات اجتماعی در ابعاد گسترده فراهم آورند. از طرفی دیگر تجربه های جهانی نشان می‌دهد که نوآوری اجتماعی نه‌تنها در برخورد با مسائل اجتماعی و بلکه در بسیاری دیگر از مسائل توانسته است راهکارهای نوآورانه جذابی برای متولیان امر فراهم آورد.

پیشینه تاریخی طولانی

پیشینه مفهوم نوآوری اجتماعی به اوایل قرن نوزدهم و پیش از تحقق مفهوم نوآوری فناورانه در نظام اقتصادی و فهم کلان جوامع از نوآوری باز می گردد. در واقع به نوعی می توان گفت که اولین بارقه‌های ظهور مفهوم نوآوری اجتماعی توسط کنشگران اجتماعی با هدف پاسخگویی به نیازهای در حال تغییر جوامع و ارائه راه حل های در خور باز می گردد. در واقع، در اوایل قرن بیستم بود که نخستین تعریف نوین از مفهوم نوآوری اجتماعی ارائه گردید.  این تعریف نوآوری اجتماعی را به مثابه ظهور یا پذیرش رفتار یا اعمالی جدید و مترقی با هدف ایجاد ارزش در نظام اجتماعی معرفی می نمود. چنین تعریفی تمامی حوزه های علوم اجتماعی و روابط ما بین آنها را به صورت رسمی و غیررسمی در حوزه‌هایی همچون آموزش، ارتباطات، مدیریت، حکمرانی و همچنین زندگی روزمره انسانها را شامل می‌شد و تغییراتی در جنبه های زیست پذیری و همچنین فرهنگی آنان ایجاد می نمود.

توقع زیاد و مفهومی روبه رشد

در چنین ساختاری عجیب به نظر نمی رسید که رصد جهانی این مفهوم از نوعی مفهوم سازی و نهاد سازی متفرق دراقصاء نقاط جهان حکایت نماید. در این راستا نوآوری اجتماعی عمدتاً از طریق نمودهای مفهومی آن همچون کارآفرینی اجتماعی و نوآوری فناورانه تعریف میگردید.  چنین اختلاط مفهومی در وسعت زیاد سبب شد تا  ابعادی غیر واقعی و همچنین توقعی بیجا از کارکردها و همچنین شرایط مرزی تحقق نوآوری اجتماعی رخ نماید. در چنین ساختاری، طیف وسیعی از مفاهیم، خدمات و بسترها تعریف گردید که نوآوری اجتماعی در آنها تحقق یافته و یا به نوعی مداخله می نمود.  از طرفی دیگر تمامی حوزه های سیاستی که به نوعی با مفهوم نوآوری اجتماعی در ارتباط بودند از مفاهیمی به هم آمیخته و گنگ حکایت می نمودند که نیاز به یک تعریف یکجا آشکار و شفاف را برای ذینفعان، بیش از پیش روشن می‌نمود.

تعریفی برآمده از نظریه کردار اجتماعی

به سبب افزایش علاقه پژوهشگران و محققان در اقصاء نقاط جهان به مفهوم نوآوری اجتماعی،  بحث های علمی زیادی در این خصوص شکل گرفت. در همین راستا، زمینه های متفاوت تحقق مفهوم نوآوری اجتماعی در کنار موارد دیگری همچون ایده ها، نظریات و همچنین تلاش های شخصی و جمعی با هدف بیان نقاط قوت و ضعف مفهوم نوآوری اجتماعی سبب شد تا گسستگی مفهومی در حوزه ارائه تعریفی از نوآوری اجتماعی بیشتر شده و این مفهوم، به عنوان یک کلاف سردرگم و به هم پیچیده شناخته شود. تلاشهایی که هرچند سعی نمودند تا این مفهوم را برای متولیان امر کمی آسان تر و قابل دسترس تر بیان کنند ولی در مجموع سبب انشقاق مفهومی گسترده‌ای در بین اهالی جامعه علمی گردید. اما تلاش‌های جدیدتر با هدف بیان تعریفی کامل تر و مناسب تر در بستر های مختلف از مفهوم نوآوری اجتماعی  به خوانشی از این مفهوم بر اساس نظریه کردار اجتماعی دست یافت. براین اساس، نوآوری اجتماعی در قالب ترکیبی از کردارهای متفاوت و اقتضایی اجتماعی در برخی حوزه های عملیاتی و یا بسترهای جامعه شناختی ویژه، به ارائه راه حل های بهینه می پردازد. چیزی که این تعریف را از سایر تعاریف متمایز می‌سازد آن است که ظهور مفهوم نوآوری اجتماعی در این تعریف به وسیله برخی بازیگران خاص و در بسترهایی رخ می دهد که در آن چالش های اجتماعی موجود با رویکردی نوآورانه نه تنها مورد بررسی و نقد قرار می گیرند،  بلکه راه حل های ارائه شده به نوعی  صرفاً راه‌حل در دسترس و آسان‌ترین راه حل نمی باشد و در آن بهینگی ها و طراحی های خاصی مدنظر قرار گرفته است تا بتوانند در مقیاس گسترده تر، با کیفیتی بالاتر، در زمانی اندک تر و با هزینه های بسیار کمتر به حل مشکل بپردازند. در چارچوب هویتی این مفهوم،  نوآوری اجتماعی در گستره‌ای تعریف می شود که بتواند توسط جامعه مورد پذیرش قرار گرفته،  ترویج و انتشار یابد، و بتواند در برخی خرده زیست بوم های اجتماعی نهادینه سازی شده و به انجام آن مبادرت گردد.  بر اساس مفهوم بیان شده، نوآوری اجتماعی در پنج بعد تعریف می شود. این ابعاد می‌کوشند تا گستره موضوعی و همچنین تاثیرات نوآوری اجتماعی را در بستر تحقق یافته شکوفا نمایند.  پنج ضلعی بیان شده تلاش دارد تا جمیع بازیگران و شاخص هایی که در تعریف نوآوری اجتماعی نقش دارند را بیان کرده و نگاهی نظام مند به استقرار نظام نوآوری اجتماعی بیاندازد.

بر این اساس نوآوری اجتماعی در حوزه های مختلف به ارائه راه‌حل‌هایی منجر خواهد شد تا بتوانند با رویکردی جامع و کل نگرانه، برای مسائل اجتماعی در شرایط مقتضی راه‌حل‌های در خود ارائه دهد. ازآنجایی که نوآوری اجتماعی به عنوان فصل مشترک انگیزه ها و دلایل وجودی بازیگران در یک زیست بوم اجتماعی شناخته می شود،  لذا راه حل ارائه شده برای  جمیع بازیگران مورد پذیرش بوده و از بهینگی بسیار بالایی برخوردار است. چنین ساختاری نه تنها در لایه حکمرانی، بلکه در سطوح پایه تشکیل دهنده نهادهای اجتماعی می تواند هم افزایی و هم چنین هم آوایی بسیاری مابین بازیگران دولتی و بخش خصوصی به خصوص در حوزه های کسب و کاری ایجاد نماید.  لذا به بیان کلی نوآوری اجتماعی به عنوان یک راه حل قابل قبول در طیف گسترده ای از بازیگران اجتماعی، راهکارهایی عملیاتی و بسیار نزدیک به وقوع را در بهترین شرایط ممکن پیشنهاد می‌نماید.