پر واضح است که در دنیای امروز، مشکلاتی مانند تغییرات آب و هوا، مهاجرت انبوه، فقر جهانی و نابرابریی ما را فراگرفته است. این مقاله مجموعه ای از راه حل های «نا آزموده» برای حل مشکلات کارآفرینی اجتماعی را مورد بررسی قرار می دهد.

الکس نیکولز / تانیا کولاوو

مترجم: مجتبی کاظمی، کارشناس نوآوری اجتماعی، خانه خلاق و نوآوری کرامت

معرفی

در عصر حاضر کارآفرینی اجتماعی یکی از چشمگیرترین نوآوری ها در جامعه مدنی است. در حالی که بسیاری از فعالیت ها و رویکردهای مرتبط با این اصطلاح به خودی خود جدید نیستند – به عنوان مثال، بهره گیری شرکت های اجتماعی از مدل های کسب و کار برای ایجاد درآمد و در حمایت از برنامه های اجتماعی – تکامل زمینه سازمانی مجزا برای چنین اقدامی نشان دهنده تغییر ساختاری مهمی در نهادهای کنشگر اجتماعی است. اگرچه اصطلاح کارآفرین اجتماعی اولین بار در دهه 1970 ابداع شد، تنها در بیست سال گذشته این اصطلاح در طیفی از گفتمان‌های مرتبط در جامعه مدنی، دولت و بخش خصوصی مورد توجه قرار گرفته است. چنین گفتمان هایی توسط طیف وسیعی از سازمان های تازه تاسیس، مانند بنیادها، برنامه های بورسیه و شبکه ها، و همچنین توسط دولت ها، سازمان های بین المللی (مانند اتحادیه اروپا) و بسیاری از مؤسسات دانشگاهی شکل گرفته و هدایت شده اند.

با این حال، نهادینه‌سازی کارآفرینی اجتماعی به‌عنوان یک «ابزار مفهومی» جدید که با آن نوآوری را در جامعه مدنی معنا می‌کند، همچنان ادامه دارد و گاهاً پروژه ای بحث برانگیز است، به ویژه به این دلیل که برخی آن را به معنای بازاری شدن کنش جمعی و فعالیت های جامعه مدنی می دانند که پیشتر مبتنی بر مشارکت فعال شهروندی و تغییرات سیاسی بود. در واقع، برخی کارآفرینی اجتماعی را صرفاً مکانیزمی می‌دانند که از طریق آن کسب ‌وکار (و دولت) می‌توانند یکپارچگی و استقلال جامعه مدنی را به‌جای تجدید قوا و تنوع بخشیدن به مدل‌های تغییر اجتماعی مشارکت دهند. در حالی که چنین نقدهایی نشان دهنده اصلاحی مفید برای برخی از اغراق هایی است که با کارآفرینی اجتماعی مرتبط می‌باشد. آنها همچنین وجه تمایز این میدان عمل جدید را به اشتباه تفسیر می کنند: برای مثال می‌گویند: هدف آن ایجاد نتایجی برتر از مدل‌های مرسوم از طریق نوآوری در وضعیت موجود جامعه عمومی، خصوصی و مدنی و ایجاد اختلال در وضعیت موجود است. رویکردهای ارائه تدارکات اجتماعی و زیست محیطی مطلوب است. به این ترتیب، کارآفرینی اجتماعی به بهترین وجه در رابطه ای خطی با هنجارهای تاریخی اجتماع و کنش اجتماعی درک می شود. آنچه در مورد کارآفرینی اجتماعی متمایز است، عناصر نهادی نیست، بلکه الگوهایی است که در آنها مطالب آشنا را در منطق و ساختارهای سازمانی جدید و گاهاً مبهم گردآوری می کند. اقداماتی از این دست می‌توانند ترکیبی سازمانی را برای هدایت نوآوری و تغییری که بر نتایج اجتماعی و محیطی متمرکز است، مهار کنند، که اغلب با ایجاد اثرات مثبت بیرونی و مشارکت جوامع در توانمندسازی و یا بهبود افراد همراه است. برای جامعه مدنی، کارآفرینی اجتماعی نشان دهنده جریان جدیدی از فعالیت است که اهداف دستیابی به مقیاس را همسو می کند. تغییر اجتماعی سیستماتیک با هدف توانمندسازی افراد به عنوان «متغیر» تلقی می‌گردد. برای دولت، به‌ویژه در بریتانیا، مدل شرکت اجتماعی رویکردی جذاب برای بازاریابی برنامه‌های رفاه اجتماعی است که بدون خصوصی سازی کامل دولت ارائه می‌شود. شرکت اجتماعی مدلی برای دسترسی به فرصت‌های غیرقابل دسترس بازار مانند فقرا در قشر ضعیف جامعه را در بخش خصوصی ارائه می‌دهد و بدنه رو به رشدی از مصرف کنندگان «اخلاقی» دایر می‌نماید. مشارکت در کارآفرینی اجتماعی مزایای تجاری دیگری نیز به همراه دارد، هم به‌عنوان وسیله‌ای است که از طریق آن استراتژی‌های مسئولیت اجتماعی شرکتی (CSR) می‌تواند به بخشی از فعالیت‌های اصلی تبدیل شود، و هم به‌عنوان عرصه ای جدید برای سرمایه گذاری اثرگذار که معمولاً با بازارهای مالی متعارف همبستگی ندارد، است.

تعریف کارآفرینی اجتماعی

شناسایی و توصیف کارآفرینی اجتماعی ذاتاً پدیده ای دشوار است. ماهیت آن مستلزم ترکیبی از منطق ها و فعالیت های معمول در بخش های اجتماعی و عمومی با منطق و فعالیت های مرتبط با بخش تجاری است. به دلیل چنین ترکیبی، کارآفرینی اجتماعی به عنوان یک مفهوم عموما مرتبط با زمینه است و از طریق اشکال و ترکیب های بسیار متفاوتی بیان می شود. کارآفرینان و شرکت های اجتماعی در بخش های گسترده ای فعالیت می کنند: از هنر و فرهنگ تا بانکداری، از توسعه املاک و مستغلات تا کشاورزی. علاوه بر این، ماهیت ترکیبی آنها می تواند خود را به روش های مختلف نشان دهد. به عنوان مثال، شرکت‌های اجتماعی و کارآفرینان می‌توانند مشکلات را از طریق نوآوری حل کنند و یا برای افراد و جوامع به حاشیه رانده شده، فرصت‌های شغلی ایجاد کنند. این تنوع، محدود کردن پدیده را دشوار می کند، چرا که ممکن است باعث حذف پروژه های مهم و راه حل های نوآورانه شود.

داسین و همکارانش 37 تعریف مختلف از شرکت های اجتماعی و کارآفرینان اجتماعی معرفی کردند. این تعاریف به عنوان ویژگی های اصلی این پدیده جدید، دربرگیرنده مفاهیمی مانند: نوآوری، ایجاد تغییر اجتماعی، اتخاذ رفتارهای کارآفرینانه، مالکیت پراکنده و پایداری مالی به شمار می‌رود. تنها ویژگی مشترک در میان این 37 دیدگاه مختلف، توصیف کارآفرینان اجتماعی و بنگاه‌های اقتصادی است که می‌توانند منابع را در درجه اول برای ایجاد یک موقعیت اجتماعی مثبت بسیج کنند، یا بصورتی دیگر، تأثیرات زیست محیطی و ارتباط کارآفرینی اجتماعی با خوش بینی و تغییرات اجتماعی را بکار گیرند.

امروزه کارآفرینی اجتماعی پدیده ای سیال و بحث برانگیز است. در واقع، از برخی جهات، میدان عملی در جستجوی مفهومی نهادینه است. تا حد زیادی، تنوع گفتمان ها و منطق هایی که کارآفرینی اجتماعی را مشخص می کند، منعکس کننده ماهیتی است که منطق و گفتمان های خود را در گروِ مشروعیت‌بخش طیفِ وسیعی از تأثیرگذاران جامعه و حضور کنش‌گرانی می داند که به‌جای «واقعیت» خاص، فعالانه درگیر ساختن زمینه هستند. بنابراین، دولت، کارآفرینی اجتماعی را به عنوان راه حلی برای شکست های دولت در تامین رفاه، مفهوم سازی کرده است. در نهایت، برای کسب و کار، کارآفرینی اجتماعی فرصتی جدید یا توسعه طبیعی مسئولیت اجتماعی شرکت و سرمایه گذاری مسئولیت پذیر اجتماعی است. علیرغم شواهدی که نشان می دهد کارآفرینی اجتماعی به عنوان زمینه ای عملی در حال افزایش است، سؤالات مهمی در مورد تعریف حدود و مرزهای آن به ویژه از نظر گستردگی دامنه آن باقی می ماند. در ساده ترین حالت، کارآفرینی اجتماعی اقدامی خصوصی در جهت منافع عمومی است. با این وجود، توافق گسترده ای در مورد تعدادی از ویژگی های غالب، مرزهای چنین اقدامی را تعیین می کند. دولت، کارآفرینی اجتماعی را به عنوان راه حل شکست های دولت در تامین رفاه تصور کرده است. جامعه مدنی آن را به‌عنوان فضایی برای مشارکت‌های ترکیبی جدید، الگویی از دگرگونی سیاسی و توانمندسازی، یا محرک تغییرات اجتماعی سیستمی در نظر گرفته است.

اولاً، کارآفرینی اجتماعی تمرکزی اصلی و استراتژیک بر نتایج اجتماعی یا محیطی دارد که همیشه سایر ملاحظات مدیریتی مانند حداکثر کردن سود را نادیده می‌گیرد. دوما، همیشه شواهدی مبنی بر نوآوری و تازگی وجود دارد، چه در مفاهیم چالش برانگیز یک موضوع، چه در مدل‌ها و فرآیندهای سازمانی توسعه‌یافته، یا در محصولات و خدماتی که ارائه می‌شوند (و گاهی در هر سه این ابعاد). سوم، همیشه تاکید زیادی بر سنجش عملکرد و بهبود پاسخگویی وجود دارد که با تمرکز بی ‌وقفه بر بهبود اثربخشی، تأثیر و مقیاس سازمانی و ماندگاری نتایج هماهنگ است. در نهایت، کارآفرینی اجتماعی، منطق و مدل‌های سازمانی را با سه بخش جامعه لیبرال دموکراتیک، یعنی دولت، تجارت خصوصی و جامعه مدنی ترکیب می‌کند. این مدل‌های ترکیبی – مانند شرکت‌های اجتماعی یا کسب ‌وکارها در راستای یک هدف اجتماعی – نوآوری را برای به چالش کشیدن وضعیت موجود معرفی می‌کنند. این عوامل تعیین کننده را می توان در چهار عنوان اصلاح کرد: اجتماعی بودن، نوآوری، بازارگرایی، ترکیبی. فراتر از این چهار عنصر تعیین کننده، تحلیل دقیق گفتمان های پیرامون کارآفرینی اجتماعی در سطح جهانی نیز چهار دسته تعریف را آشکار می کند. اولین دیدگاه از کارآفرینی اجتماعی با تمرکز بر شرکت های اجتماعی به عنوان مشاغلی که برای یک هدف اجتماعی تجارت می کنند مشخص می شود. این دیدگاه توسط سازمان‌های تامین مالی مانند Social Enterprise UK در بریتانیا و شبکه‌های تحقیقاتی مانند EMES  در سراسر اروپا ایجاد شده است. گفتمان دوم در مورد کارآفرینی اجتماعی به جای آن بر کارآفرینان اجتماعی متمرکز است. آنها را به عنوان مبتکران و قهرمان به تصویر می کشد که وضعیت موجود بخش های مختلف را تغییر می دهند تا جامعه ای عادلانه تر و برابرتر ایجاد کنند. طرفداران اصلی این دیدگاه سازمان های بین المللی مانند آشوکا و بنیاد اسکال هستند. دیدگاه سوم، کارآفرینی اجتماعی را به‌عنوان تحقق ابتکاراتی– اعم از کسب‌وکار یا خیریه – توصیف می‌کند که به نفع جامعه‌ای است که در آن بکار برده می‌شود. افزایش مشارکت گروه ها و مردم به حاشیه رانده شده در اقتصاد یا جامعه محلی را نیز در بر می‌گیرند. این نوع گفتمان عمدتاً در بریتانیا در مبدأ این بخش یافت شد، اما به تدریج از گفتمان عمومی به حاشیه رانده شد. با این وجود، چنین مفهوم سازی هنوز در بریتانیا توسط واسطه هایی مانند مدرسه کارآفرینان اجتماعی و سازمان UnLtd تا حدی تایید می شود. در نهایت، به ویژه در ایالات متحده، کارآفرینی اجتماعی به عنوان انجام فعالیت‌های درآمدزا و تجارت از سوی سازمان‌های غیرانتفاعی که می‌خواهند استقلال مالی و پایداری خود را افزایش دهند، دیده می‌شود.

چهار دیدگاه کارآفرینی اجتماعی، حداقل تا حدی، در سه مکتب فکری اصلی در ادبیات تحقیق گنجانده شده است. «دیدگاه کارآفرینان اجتماعی به‌عنوان مبتکر و اخلالگر» ارتباط نزدیکی با مکتب فکری دارد که دفورنی و نایسنز از آن به عنوان «مکتب فکری نوآوری اجتماعی» یاد می‌کنند. دیدگاه «شرکت‌های اجتماعی به‌عنوان کسب‌وکار» در برابر «رویکرد EMES به شرکت‌های اجتماعی» تا حدی به بورسیه‌ای که به شیوه‌های اجتماعی کسب‌وکارها نگاه می‌کند، مرتبط است. درک کارآفرینی اجتماعی به عنوان انجام فعالیت‌های درآمدزا با مکتب فکری «درآمد کسب شده» مطابقت دارد. در نهایت، دیدگاه «کارآفرینی اجتماعی به‌عنوان ابتکارات اجتماعی» را می‌توان به‌طور ضمنی دربرگیرنده تعاریف کارآفرینی اجتماعی به‌عنوان فعالیت جمعی دانست که شکست‌های بخش دولتی یا خصوصی را حل می‌کند.

نتیجه گیری

این فصل پیشنهاد می کند که کارآفرینی اجتماعی نشان دهنده زیرمجموعه جدید، مهم و رو به رشد جامعه مدنی است. همچنین پیشنهاد می‌کند که این حوزه جدید شامل انواع گفتمان‌های مبهم است که توسط تغییرات نهادی مهم در جوامع مدرن هدایت می‌شوند. تحقیقات نشان می دهد که کارآفرینی اجتماعی چیزی شبیه به اصطلاح چتر برای طیف گسترده ای از اشکال و فعالیت های سازمانی است. همچنین می توان مرزهایی را برای زمینه ای از نظر حضور چهار عامل واجد شرایط در سطح سازمانی تعیین کرد: اجتماعی بودن، نوآوری، بازارگرایی و ترکیبی. با این حال، این شرایط مرزی در زمینه سه مجموعه بزرگتر از گفتمان ها و منطق در این مبحث در سطح جهانی بیان می شود: کارآفرینی اجتماعی به عنوان کسب و کار برای یک هدف اجتماعی، کارآفرینی اجتماعی به عنوان قهرمان تغییر اجتماعی، کارآفرینی اجتماعی به عنوان توسعه و اقدام جامعه. در نتیجه، ابهامات و اختلافاتی پیرامون مفهوم کارآفرینی اجتماعی وجود دارد. با این حال، این ابهام ممکن است نقطه قوت این بخش نوظهور باشد و این مسیر را تسهیل کند تا در مواجهه با سخت‌ترین مشکلات زمان ما، سازگار و نوآور باشد.