نوآوری اجتماعی سهم بالقوه خود در رشد فراگیر را تنها تا جایی که بتواند تأثیر اجتماعی و اقتصادی خود را برای ذینفعان و همچنین جامعه به طور کلی آشکار کند، محقق خواهد کرد. در راستای شکوفایی نوآوری اجتماعی محیطی الهام بخش که پشتیبانی و امکان یادگیری متقابل را فراهم می کند ضروری است.

جودیت ترستریپ / ماریا کلوربک

  • مارال تقی زاده طبرسی، کاندیدای دکتری مدیریت آموزش عالی، دانشگاه علامه طباطبائی، عضو هیئت مدیره بنیاد توسعه علم و فناوری خوارزمی

معرفی

اروپا با چالش‌های پیچیده و مرتبط اقتصادی اجتماعی بسیاری مانند بیکاری جوانان، مهاجرت، جمعیت پیر یا فقر مواجه است. افراد و گروه‌هایی از مشکلاتی که به سختی حل می‌شوند متاثر می‌شوند – که به آنها مشکلات شرورانه نیز گفته می‌شود – با محدودیت‌های قابل توجهی به‌ویژه در توانایی خود برای مشارکت کامل در زندگی اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی مواجه هستند. نوآوری های اجتماعی در حال ظهور در اروپا و در سراسر جهان راهی امیدوارکننده برای رسیدگی پایدار به مشکلات موجود است. با این حال، نوآوری اجتماعی سهم بالقوه خود را در رشد فراگیر تنها تا حدی مطلوب می‌داند که بتواند تأثیر اجتماعی و اقتصادی خود را برای جمعیت‌های آسیب‌پذیر و حاشیه‌نشین و همچنین برای جامعه به طور کلی آشکار کند. این مبحث به نحوی استدلال می‌شود که توانمندسازی این گروه‌ها در غلبه بر مشکل دلهره ‌آور کمبود منابع از طریق ارتقای کیفیت زندگی مردم، توانمندسازی افراد برای مشارکت در جامعه، کمک می‌کند تا یکپارچگی، رفاه و انسجام اجتماعی را در بلندمدت تقویت‌کند. از این منظر، طرد شدن به عنوان نارسایی فردی تلقی نمی شود، بلکه به کاستی های نهادی، شکست بازار، اتاق فکر های بخش عمومی و چندپارگی فزاینده جامعه مدنی نسبت داده می شود. به طور منطقی می توان نتیجه گرفت که تغییر نگاه از گروه های آسیب پذیر به عنوان باری بر دوش جامعه به گروهی که به پتانسیل فردی آنها و سهم آنها در جامعه ارزش می دهد، سنگ بنای بحث اجتماعی را تشکیل می دهد.

این مقاله به صورت زیر سازماندهی شده است: در ادامه معنای «بنای اقتصادی» معرفی شده و سپس مدل اجزای SIMPACT ارائه می شود. اهداف و اصول (COP) که برای تشریح مدل های کسب و کار پایدار استفاده شد (بخش 4). بخش آخر نقش یک محیط مساعد برای نوآوری اجتماعی را مورد بحث قرار می دهد.

این مقاله اساساً بر یافته‌های پروژه FP7-SSH «SIMPACT و با تمرکز بر بُعد اقتصادی نوآوری اجتماعی در تلاش برای درک بهتر تأثیر نوآوری‌های اجتماعی بر تحول اجتماعی و اقتصادی قرار دارد.

مفهوم زیربنای اقتصادی

سیمپکت با تأکید بر زیربنای اقتصادی نوآوری اجتماعی، به نقش محوری نوآوری اجتماعی به عنوان اهرمی برای رفاه فردی، رفاه جمعی، عدالت اجتماعی و اثربخشی در مجموع تأثیر اجتماعی پایدار اشاره می کند. چنین جهت گیری به پر کردن شکاف بین چالش های اجتماعی در مقیاس بزرگ و فعالیت های نوآوری اجتماعی در مقیاس کوچک کمک می کند. نوآوری اجتماعی به عنوان ترکیبی جدید از ایده ها و شکل متمایز همکاری، طیف گسترده ای از اقدامات را پوشش می دهد که از سطوح حکمرانی(خرد، میانی، کلان)، مرزها و بخش های نهادی (عمومی، انتفاعی، غیرانتفاعی یا شرکت اجتماعی) فراتر می رود. در سطح خرد، بسیاری از ابتکارات کوچک و محلی تعبیه شده به انواع نیازهای متمایز می پردازند که با توانمندسازی گروه‌های آسیب‌پذیر، به طور فعال فرآیندهای شمول را تسهیل می‌بخشند. در سطح میانی، در مورد تغییرات نهادی صدق می کند. یعنی، نوآوران اجتماعی به عنوان قانون شکنانِ شیوه‌های موجود، نهادهای رفاهی و بازار را به چالش می‌کشند (مانند دستورالعمل ها، قوانین، نگرش‌ها، شیوه‌های حکمرانی). در سطح کلان، نوآوری اجتماعی مستلزم تقسیم کار جدید بین حوزه سیاست، یعنی رژیم های رفاهی و نهادهای حاکم بر آنها، جامعه مدنی و اقتصاد بازار محور است.

نقش متقابل اجزاء، اهداف و اصول

نوآوری اجتماعی به عنوان فرآیندی تکاملی شامل توسعه، اجرا، کاربرد عملی و تثبیت ترکیب‌های جدید ایده‌ها و همکاری میان کنش‌گران مختلف است. از این رو، نوآوری های اجتماعی با فرآیند تکرار شونده آزمایش و یادگیری با پایان باز شامل رها شدن و شکست مشخص می شوند. به همین دلیل است که اساس اقتصادی نوآوری اجتماعی به شناسایی مناسب کنش‌گران، منابع و نهادهای نوآوری اجتماعی (یعنی اجزاء)، اهداف کنش‌گران و اصول زیربنایی (COP) وابسته است. مؤلفه ها شامل کنش‌گران و منابع به عنوان عوامل تولید و مؤسسات به عنوان عوامل زمینه ای معین می شوند. از منظر اقتصادی، کنش‌گران جامعه مدنی (رسمی و غیررسمی)، حوزه اقتصادی و سیاستی عناصر اصلی هستند. ماهیت و گستردگی منابع بسیج شده در طول چرخه نوآوری به طور اساسی بر راه حل تأثیر می گذارد.

معمولاً، نوآوران اجتماعی باید منابع اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و شخصی را با هم ترکیب راه حل خود را وارد زندگی کنند. دانش به عنوان منبع اقتصادی ضروری برای استفاده نوآوران اجتماعی از فرصت ها ارزیابی می شود. منابع اجتماعی با منابع اقتصادی تعامل دارند. به نوبه خود، آنها به سرمایه گذاری در دارایی های رابطه ای، روال به اشتراک گذاری دانش، منابع و قابلیت های مکمل دلالت دارند. علاوه بر این، منابع سیاسی مانند حقوق بشر بر استفاده از منابع اقتصادی تأثیر می گذارد یا مکمل آن است. در نهایت، نهادهای سیاسی، رفاهی، اجتماعی و اقتصادی را می توان برای توانمندسازی کنش‌گران اجتماعی و اقتصادی و همچنین تقویت نوآوری اجتماعی طراحی کرد. اهداف شامل انگیزه ها و اهداف نوآوران اجتماعی است که از نظر اقتصادی یا اجتماعی یا ترکیبی از هر دو آن است. اهداف اقتصادی شامل حداکثر کردن سود، کاهش هزینه، حداکثرسازی رفاه، است، در حالی که اهداف اجتماعی شامل توانمندسازی، انسجام اجتماعی، همبستگی یا کیفیت زندگی است. مهمتر از همه، انگیزه نوآوران اجتماعی مبتنی بر تعهد و همکاری است.

نوآوری اجتماعینوآوری اجتماعی به ترکیبی جدید از ایده ها و اشکال متمایز همکاری اشاره دارد که از زمینه های نهادینه شده با اثر توانمندسازی فراتر می رود و درگیر کردن مجدد گروه های آسیب پذیر چه در فرآیند نوآوری و چه در نتیجه را به همراه دارد. اصول به مکانیسم های تصمیم گیری و تعامل بین کنش‌گران و زمینه اشاره دارد. با توجه به شالوده اقتصادی نوآوری اجتماعی، کارایی و شیوه های حکمرانی مهمترین اصول مربوطه هستند. عمل در شرایط کمبود منابع، تخصیص کارآمد منابع مطابق با اهداف کنش‌گران برای دستیابی به اهداف کنش‌گران نوآوری اجتماعی حائز اهمیت است. شیوه‌های حکمرانی مکانیسم‌های تصمیم‌گیری، رهبری و مالکیت را توصیف می‌کنند و از مقررات عمومی گرفته تا تنظیم مشترک و خود تنظیمی را شامل می‌شود. حالت های متمایز کارایی را می توان به بهترین وجه به عنوان معضل توصیف کرد.. به عنوان مثال می توان به تناقضات و مبادلات بین اهداف اقتصادی و اجتماعی، موفقیت کوتاه مدت و تاثیر بلند مدت، رقابت و همکاری اشاره کرد. در فرآیند نوآوری اجتماعی، عناصر مشخص شده به یکدیگر وابسته هستند. این مدل پیش‌بینی می‌کند که تعامل بین عوامل درون یک عنصر و پویایی بین مؤلفه‌ها، اهداف و اصول، تأثیر اقتصادی و اجتماعی نوآوری‌های اجتماعی را هدایت می‌کند. به عنوان مثال، با توجه به عوامل درگیر در فرآیند نوآوری، انتظار می رود منابع موجود مانند دانش، سرمایه انسانی و رابطه ای و امور مالی متفاوت باشد و در نتیجه بر دامنه عمل تأثیر بگذارد. به همین ترتیب، نهادهای خاصی که کنشگران در آنها قرار دارند ممکن است به نوآوری اجتماعی دامن زند یا مانع شوند، در حالی که به نوبه خود – در طول زمان – نوآوری‌های کنشگران به طور ایده‌آل منجر به تغییر نهادی می‌شود. اهداف کنشگران نوآوری اجتماعی از یک سو توسط انگیزه های کنشگر و از سوی دیگر منابع موجود شکل می گیرد. تغییر اهداف یا انتشار راه حل ممکن است مستلزم مشارکت کنشگران جدید باشد، در حالی که تخصیص منابع برای دستیابی به اهداف تعریف شده ارتباط تنگاتنگی با شیوه های کارآمدی دارد. از این رو، به دست آوردن درک دقیق از اجزاء، اهداف و اصول و همچنین فرآیندها و زمینه‌های اساسی نوآوری‌های اجتماعی، امکان کشف اهرم‌ ها و مکانیسم‌ های بالقوه ‌ای را فراهم می‌کند که تحولات اجتماعی و اقتصادی را تسریع می ‌بخشد. مدل ‌های کسب ‌وکار بهبودیافته ‌ای را که نمونه ‌ای از آن در ادامه آمده است، سیاست‌های عمومی که از فرآیندهای نوآوری اجتماعی را تشریح و حمایت می کنند. مدل های کسب و کار نوآوری اجتماعی پایدار: تلفیق کردن منافع اجتماعی و اقتصادی تحقیقات ما نشان داده است که مدل‌های کسب ‌وکار نوآوری اجتماعی با چشم ‌انداز ایجاد، ارائه و کسب ارزش اجتماعی و اقتصادی شکل می‌گیرد. آنها به‌عنوان مدل ‌های چند کنشگر ساختار یافته‌اند که گزاره‌های ارزشی چندگانه (مثلاً ترکیب اهداف اقتصادی و اجتماعی) را برای گروه‌های هدف مختلف ایجاد می‌کنند و به طور قابل‌توجهی به شبکه‌های گسترده حامیان وابسته هستند.

به دلیل کمبود منابع، بیشتر نوآوری های اجتماعی تحت رویکرد بریکولاژ انجام می شود که اغلب منجر به راه حل های مقرون به صرفه می شود. اگرچه بیشتر ابتکارات نوآوری اجتماعی اساساً یک مأموریت اجتماعی را دنبال می کنند، به طور قابل توجهی بر جریان های درآمد اضافی برای تداوم فعالیت های خود متکی هستند. از این رو، ترکیبی، یعنی ایجاد پیشنهادی تجاری از یک ماموریت اجتماعی، به عنوان ویژگی مشترک مدل های کسب و کار نوآوری اجتماعی پدیدار می گردد. برای مثال، نوآوران اجتماعی ممکن است با ذینفعانی که توانایی‌هایشان توسط شرکت‌های سنتی به‌عنوان متضاد تلقی می‌شود، کار کنند (مانند بیکاران طولانی مدت، مجرمان سابق) یا ممکن است فاقد کانال ‌های توزیع باشند. نتیجه این است که مدل‌های کسب‌وکار نوآوری اجتماعی بر اساس مأموریت اجتماعی و یافتن مکمل بین معاملات اقتصادی و اجتماعی ساخته شده‌اند. علاوه بر این، مدل‌های کسب‌وکار نوآوری اجتماعی اغلب حول یک واگرایی در تخصیص هزینه‌ ها و مزایا ساخته می‌شوند که منجر به ارزش‌های پیشنهادی متعدد و بخش‌های متمایز مشتری می‌شود. متمایز از مدل‌های کسب‌وکار سنتی، ارزش نه تنها با ارضای خواسته ‌ها، بلکه از طریق فرآیند تحویل (مانند منابع استفاده‌شده، ارائه خدمات) ایجاد می‌شود. برای مثال، طرح نوآوری اجتماعی کشور چک با نام «Jako Doma» که در سال 2012 ارائه شد، نه تنها از طریق ارائه غذای گیاهی سالم در بازارهای کشاورزان برای مشارکت داوطلبانه کارکرد داشت، بلکه با استخدام زنان بی خانمان به عنوان آشپز، ارزش اجتماعی ایجاد نمود. به عبارت دیگر، ارزش اجتماعی چیزی است که به نوآوران اجتماعی امکان ایجاد پیشنهادی منحصر به فرد را ارائه می دهد که در نتیجه مزیت رقابتی شدن را در پی خواهد داشت. بنابراین یافتن مدل کسب و کار مناسب که بتواند ارزش اجتماعی را حفظ و افزایش دهد، برای موفقیت بلندمدت سازمان های نوآور اجتماعی بسیار مهم است. کوماتسو و همکاران چهار نوع مدل کسب و کار را شناسایی کرد: ساخت یک مدل کسب و کار با استفاده از مجموعه ای از ابزارهای طراحی خدمات به منظور حفظ توسعه هر یک از بلوک های سازنده آن مرتبط است. یک محیط مساعد برای نوآوری اجتماعی در کنار مدل کسب و کار، برای شکوفایی نوآوری اجتماعی، محیطی الهام بخش که پشتیبانی را فراهم می کند و یادگیری متقابل را امکان پذیر می کند، ضروری است. با در نظر گرفتن قرار دادن نوآوری های اجتماعی، این منطقه فضای امیدوارکننده ای برای طراحی چنین اکوسیستم نوآوری اجتماعی است. برای غلبه بر کاستی های استراتژیک و عملیاتی که در بخش قبل بیان شد، شبکه سازی و همکاری به عنوان یک الگوی مشترک در نوآوری اجتماعی ظاهر می شوند. اگرچه ترکیب مشخص چنین شبکه ‌هایی تا حد زیادی متفاوت است، اما همه آن ‌ها اعتماد، تعامل و سرمایه رابطه‌ای را به عنوان مبنای تعاملات ناشی از ترکیبی از برنامه‌ریزی احتمالی و استراتژیک به اشتراک می‌گذارند.

  1. فراهم آوردن محیطی باز و توانمند که به عنوان بستری برای طیف وسیعی از فعالیت های نوآوری اجتماعی متمایز عمل می کند و در معرض تغییر است.
  2. حضور حامیان و مروجین برای تسهیل فعالیت های نوآوری اجتماعی و کمک به تضمین تعادل بین اهداف اقتصادی و اجتماعی وجود دارد.
  3. ظرفیت‌های حاکمیت منطقه‌ای که از نوآوری اجتماعی در چارچوب گسترده ‌تری از حل مشکلات و شکل‌دهی آینده پروژه‌های یکپارچه (مانند شهر هوشمند یا پایدار) استفاده می‌کند.
  4. گره ها و خطوط لوله محلی/ منطقه ای فراتر از منطقه که امکان گردش سریع و ترکیبی از دانش را فراهم می کنند.
  5. اهمیت به کارگیری شیوه های نوآوری باز نه تنها برای افزایش جریان دانش، بلکه برای افزایش اثربخشی نوآوری های اجتماعی می‌باشد.

 

نتیجه‌گیری

برای شکل‌دهی موفقیت‌آمیز فرآیندهای انتقال آتی از فعالیت‌های نوآوری اجتماعی سطح خرد به حل چالش‌های اجتماعی-اقتصادی سطح کلان، لازم است از پتانسیل اجتماعی و اقتصادی بسیاری از نوآوری‌های اجتماعی محلی پراکنده بهتر استفاده شود. همچنین، باید اذعان کرد که سهم نوآوری‌های اجتماعی در رشد فراگیر اساساً مبتنی بر مدل‌های نوآوری باز و مدل‌های کسب ‌وکار پایدار است که با اشکال متمایزی از تعاملات مشخص می‌شود که به نوبه خود نیازمند تغییرات رفتاری در سطح جامعه مدنی، بخش‌های عمومی و خصوصی است.